یه ترانه از شکسپیر هست که من از طریق فرهاد مهرداد باهاش آشنا شدم. آهنگش خیلی ساده و آرومه و در عین حال زیبا که فرهاد در هر دو زبان فارسی و انگلیسی مو خونش.
William Shakespeare , King Richard II. Act i. Sc. 3
O, who can hold a fire in his hand
By thinking on the frosty Caucasus
Or cloy the hungry edge of appetite
By bare imagination of a feast
Or wallow naked in December snow
By thinking on fantastic summer’s heat
O, no! the apprehension of the good
Gives but the greater feeling to the worse
ویلیام شکسپیر /نمایش نامه ریچارد سوم / پرده اول/ صحنه سوم
کیست که بتواند آتش در کف دست نهد
و با یاد کوههای پر برف قفقاز خود را سرگرم کند
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفرههای رنگارنگ کُند کند
یا برهنه در برف دیماه فرو غلتد
و به آفتاب تموز بیاندیشد
نه ! هیچ کس !
هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطرهای تاب نیاورد !
از آنکه خیال خوبیها درمان بدیها نیست ، بلکه صد چندان بر زشتی آنها میافزاید!
نه ! هرگز!
هرگز هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطرهای تاب نیاورد.
از آنکه خیال خوبیها درمان بدیها نیست ، بلکه صد چندان بر زشتی آنها میافزاید
صد چندان بر زشتی آنها میافزاید.
پی.اس : من با شعر میونه ی خوبی ندارم اما با موسیقی !! پس بتون پیشنهاد می کنم به این آهنگ گوش بدید، از اینجا.
پی.اس.اس: نمایشنامه ی ریچارد سوم توسط دکتر قمشه ای ترجمه شده.
پی.اس.اس.اس: یاد زنده یاد فرهاد بخیر، اگر طرف دار پروپا قرصش هم نیستید، بد نیست هر چندوقت یه بار بین سیل آهنگای پاپی که امروز میان و فردا فراموش میشن، یادی از هنرمند واقعی بکنیم.