عجب روزگاری شده که از ترس گداها نمی تونی در خونه رو باز کنی.
پستچی اومده می پرسه چرا هیچ وقت نیستید؟ امروز خونه نمی بودید دیگه بر نمی گشتم!
میگن جواب بدی ،گدا باشه ول ن نیست تا یه چیزی بهش یه چیزی بدی.
حالا این از خساسته که من چیزی به گدا ها نمیدم؟ خوب باید دید که منظور از گدا چیه. این روزها معنی گدایی به کل فرق کرده و گدا به کسی گفت میشه که با هر شکلی (گاهی بسیار شیک) جلوی آدم رو میگره و شما رو مجبور به سلفیدن (اسکناس) میکنه! این موجودات در طول عمر مبارک حتی یک بار هم زبان به حقیقت باز نمی کنند.
چندیدن ماه پیش مردی س و چند ساله رو کنار خیابون دیدم که با ساک ورزشی کنارش مدعی بود که اموالش رو به سرغت بردند و بی پول تو شهر غریب مونده! از مردم تقاضای پول برای خرید بلیط اتوبوس و بازگشت به خونش رو داشت. من با خودم گفتم به جایی گدایی واسه پول، چرا نمیره ترمینال و از راننده اتوبوس بخواد لطف کنه و رو یکی از همین صندلی های خالی و حتی کفه ماشین بش جا بده و برسونش. ( اینکاری بود که من می کردم!) با خودم گفتن بیپاره چه سادست.
هم اکنون پس از گذشت بیش از یک سال هنوز ایشون همونجا میشینه و کیفش هم کنارشه!!! نگو که ایشون مردم رو ساده فرض کردن که البته خیلی ها پیش خودمون بمونه ساده هستن.
در یه ماجرای دیگه زمستون پارسال ، ساعت ١١ شب بعد از یه پیاده روی طولانی در هوای سرد... دو تا پسر جوون با کلی خرید (از فروشگاهای لباس مارکدار) جلوی منو گرفتن و گفتن :" هوا سرده و ما پول نداریم، خونمون دوره، کرایه تاکسی می خوایم!"
انگار که با چماق زده باشن تو سرم . گفت من ٢ ساعت تو این هوا پیاده اومدم، اونوقت تو پول تاکسی تو از من می خوای. کاش لااقل خریداشون رو قایم می کردن!!
و از همه عجیب تر، یه بار که تو اتوبوس بودم یه نفر از بغل دستیم پرسید "بلیط اضافه دارید؟" اونم بهش داد. بعد رفت ردیف پشتی...و بعد از اون ردیف پشته اون.
به همین منوال از چندین نفر بلیط جمع کرد تا به ایستگاه رسیدیم. ایشون هم بدون پرداخت حتی یه دونه از اون بلیطا پیاده شد و مسافرارو انگشت به دهان پشت سر گداشت.
پی اس: به خاطر اینکه انسان ها از دیدن بعضی صحنه ها احساساتی می شن، از گذاشتن عکس خودداری مردم.
پی اس اس: اینا یه مشت از خروار تجربیات من تو این زمینه بود!